باور نمی کردم شبی تنها بمانمدر شادی وغمها شبی تنها بمانمسالها تو بودی ظاهرا همخانه ی مناما چنان کردی که در ظن ها بمانمزن داشتم و تنها برایم فکر ِ خرج بودخارم شدی ؛ در حسرت ِتن ها بمانم مژگان ِ چشمت ؛ سراي بي دل...
یه عمر دویدم ؛ هنوو بین ِ راهمساکته دنیام و .... رفیق ِ آهمگوش می کنم به نغمه های غمگینابر ِ سیاه ؛ اومده روی ماهمیه عمر به خوبی ؛ همه رفته راهوکاشکی می گفت یکی ؛ یه اشتباهممُعامله کرده دلم ؛ با خداهم سراي بي دل...